کد مطلب:149424 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

دشمنی ابوسفیان با اسلام
در غزوه ی حنین [ابوسفیان] همینكه هزیمت مسلمین را دید، با خوشحالی گفت: «ما اریهم یقفون دون البحر» [1] و در جنگ شام وقتی كه رومیها جلو می رفتند می گفت: «ایه بنی الاصفر» [2] و همینكه عقب می نشستند می گفت: «ویل لبنی الاصفر» [3] .

پیامبر برای تألیف قلب، دخترش را تزویج كرد، خانه اش را مأمن قرار داد، او را در رأس مؤلفة القلوب قرار داد (ولی حكومت به او و پسرانش نداد؛ همین قدر كه تألیف قلب شده باشد نه اینكه قدرتی در اختیار آنها گذاشته شود). در عین حال مسلمین از او اجتناب می كردند. او از این كار خسته شد و از رسول اكرم خواهش كرد كه معاویه كاتب آن حضرت (نه كاتب وحی) بوده باشد. در قضیه ی خلافت آمد به در خانه ی علی علیه السلام و عباس... عقاد می گوید علی فرمود: لا و الله لا ارید أن تملأها علیه خیلا و رجلا، و لو لا أننا رأینا أبابكر لذلك أهلا ما خلیناه و ایاه [4] (این جمله قطع نظر از همه چیز با جمله ی نهج البلاغه در همین قصه: «شقوا امواج الفتن» [5] نیز منافات دارد.) ثم ابنه قائلا: یا أباسفیان! ان المؤمنین قوم نصحة بعضهم لبعض، و ان المنافقین قوم غششة بعضهم لبعض تتخاذلون و ان قربت دیارهم و أبدانهم. [6] .

[ابوسفیان] در روز اول خلافت عثمان گفت: «یا بنی امیة! تلقفوها تلقف الكرة...».



[1] [گمان ندارم كه تا پيش از رسيدن به دريا توقف كنند.].

[2] [اي روميان ادامه دهيد.].

[3] [واي بر بني اصفر (روميان)!.].

[4] [نه - به خدا - سوگند - نمي خواهم خانه را بر ضد او از سواره و پياده پر كني، و اگر ابوبكر را اهل اين كار نمي ديديم او را در اين امر آزاد نمي گذاشتيم.].

[5] نهج البلاغه، خطبه ي 5 [امواج درياي فتنه را (با كشتيهاي نجات)بشكافيد.].

[6] [سپس پسرش گفت: اي اباسفيان! مؤمنان گروهي هستند كه خيرخواه يكديگرند، و منافقان گروهي دغلبازند كه دست از ياري يكديگر مي دارند هر چند شهرها و بدنهاشان به هم نزديك باشد.].